درخواست ۲ خواهر برای قصاص پدرشان
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۲۸۸۸۶
مردی که همسرش را مقابل چشمان دخترش به آتش کشیده بود، در حالی در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد که دو دخترش خواهان اشد مجازات برای وی شدند.
به گزارش مشرق، دی سال ۱۴۰۱ گزارش مراجعه زنی با سوختگی شدید به بیمارستان به کلانتری ۱۴۸ انقلاب اعلام شد و پس از آن مأموران کلانتری به بیمارستان اعزام شدند و بعد از بررسیهای اولیه مشخص شد که زن ۴۵ ساله دچار سوختگی شدید شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ادامه با وجود تلاش کادر درمان زن میانسال ۱۰ روز بعد به علت شدت جراحات وارده در بیمارستان تسلیم مرگ شد.
از آنجا که در گزارش بیمارستان، مرگ مشکوک ثبت شده بود، مأموران برای روشن شدن ابعاد پنهان این ماجرا، تحقیقاتشان را آغاز کردند و در نخستین گام همسر ۵۰ ساله او به نام اکبر تحت بازجویی قرار گرفت.
وی که خودش نیز به خاطر سوختگی، جراحتهایی داشت در توضیح ماجرا به مأموران گفت: روز حادثه به همراه همسرم کنار بخاری نشسته بودیم که بخاری به یکباره شعلهور شد و ما دچار سوختگی شدیم از آنجایی که من وضعیت بهتری داشتم خودم همسرم را به بیمارستان رساندم اما متأسفانه او فوت کرد.
اکبر در بازجوییهای بعد عنوان کرد: من در آشپزخانه بودم که با صدای جیغ همسرم خودم را به پذیرایی رساندم و دیدم بخاری شعلهور شده و او در آتش میسوزد، همان موقع تلاش کردم آتش را خاموش کنم و به همین خاطر هم دست و صورتم سوخت.
از آنجایی که متهم در هر جلسه بازجویی اظهارات جدیدی را مطرح میکرد برای پلیس محرز شد که او واقعیت را پنهان میکند.
در تحقیقات بعدی مأموران پی بردند که اکبر و همسرش از مدتها قبل با هم اختلافاتی داشتهاند.
بعد از مشخص شدن این موضوع، وی بار دیگر احضار و بازجویی شد و این بار مدعی شد همسرش خودسوزی کرده بود.
در حالی که متهم قصد داشت هربار با اظهارات متناقض مسیر تحقیقات را منحرف کند دختر ۱۲ ساله آنها لب به سخن گشود و راز جنایت را فاش کرد. وی گفت: روز حادثه پدر و مادرم با هم دعوا کردند و پدرم عصبانی شد و مادرم را آتش زد. وقتی مادرم روی زمین افتاد و بیهوش شد، پدرم او را به بیمارستان رساند.
با افشای این راز، اکبر بازداشت شد و این بار به قتل همسرش اعتراف کرد و بعد از آن با بازسازی صحنه جرم و تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای این جلسه، مادر مقتول و دو دخترش به عنوان اولیای دم درخواست حکم قصاص کردند.
دختر ۲۰ ساله مقتول به قضات گفت: پدر و مادرم سالها باهم اختلاف داشتند و به همین خاطر در خانه ما مدام دعوا و درگیری بود. آخرین بار پدرم مقابل چشمان خواهر ۱۲ سالهام مادرم را به آتش کشید و کشت. من و خواهرم حاضر نیستیم به هیچ عنوان از خون مادرمان گذشت کنیم و تنها خواستهمان قصاص پدرمان است.
پس از آن دختر دیگر مقتول که شاهد جنایت بود به جایگاه رفت و گفت: روز حادثه وقتی پدر و مادرم دوباره دعوایشان بالا گرفت پدرم بیرون رفت و با یک گالن پر از بنزین برگشت و به سراغ مادرم که در آشپزخانه بود رفت و بعد از پاشیدن بنزین او را آتش زد.
من از ترسم فقط جیغ میکشیدم و از همسایهها کمک میخواستم. بعد پدرم به دروغ به همه گفت مادرم خودسوزی کرده اما من نتوانستم این ظلم را در حق مادرم ببینم و سکوت کنم به همین دلیل واقعیت را به داییام گفتم و او هم از من خواست پلیس را در جریان قرار دهم.
سپس متهم به جایگاه رفت و در حالی که اشک میریخت، گفت: باور کنید قصدم کشتن همسرم نبود.
فقط وقتی عصبانی شدم نتوانستم خودم را کنترل کنم و تحت فشار روانی دست به این کار زدم. من میخواستم با نشان دادن گالن بنزین او را بترسانم اما وقتی بنزین را روی او ریختم به خاطر روشن بودن اجاق گاز، همسرم به یکباره شعلهور شد همان موقع تلاش کردم آتش را خاموش کنم که دستهایم سوخت. حالا هم از کارم پشیمانم و از بچههایم میخواهم من را ببخشند.
در پایان جلسه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
منبع: روزنامه ایرانمنبع: مشرق
کلیدواژه: تحلیل روز طوفان الاقصی قیمت قصاص پدر خواهر اخبار حوادث حوادث خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۲۸۸۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
به گزارش خبرآنلاین چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
23302
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198